زلزله

خیر سرمون دو روز اومدیم مسافرت خوش بگذرهتنها چیزی که نبود خوش گذشتن. مگه مامان بزرگ من میذارهبهمون خوش بگذره. ولی من تمام تلاشمو میکنم لذت ببرمو این جو بد روم اثر نذاره. من قرار نیست مثل اونا باشم.فردا برمیگردیم. امشب میریم خونه داییم و فردا هم خونه عموم. کاش عمم دعوتمون میکرد صبحانه بریم باغشون.یه بار رفتیم لعنتی خیلی کیف داد هرچی میخوردم سیرنمیشدم. هفته دیگه تولد بابامه، نمیدونیم چی براش بگیریم، اگه بشه شام بریم بیرون. چقدر هدیه خریدن برای آقایونسخته. زلزله...

یه کار دیگه برام جور شده. کیو انتخاب کنم کدومو جواب کنم؟هردو رو دوست دارم. ولی دومی از اولی بهتره.کار جدیده تو محل کار بابامه. امروز خودش من رو برد وهمه جا باهام اومد من رو راهنمایی کرد.با سرویس خودش رفتیم سرکار، همه کلی بهش احترامگذاشتن و ازش تعریف کردن. صد در صد اگه تنها میرفتم اونجا گم میشدم‌.صبحانه و ناهار خودش رو گرفت آورد باهم خوردیم.بیشتر انگار رفته بودم تور.بابا من به داشتن تو افتخار میکنم تو بهترین بابای دنیایی.امیدوارم هچیوقت نیاد روزی که بیام این پست روبخونم و تو کنارم نباشی. زلزله...

نظرم عوض شد برگشتم سرکار قبلم.مامان داره لوبیاپلو درست میکنه شب بریم پارک.خیلی دوست دارم بریم پارک شام بخوریم هم خنکه هم حسابی خوش میگذره.چندهفته دیگه قراره بریم‌ نمایشگاه ولی هنوز ویزاهاموننیومده. این اولین باریه که دارم میرم نمایشگاهدارم امیلی درپاریس رو میبینم خیلی فانتزیه ولی دوستشدارم. روحیه من با خاطرات ندیمه و اینجور فیلما جدیسازگارنیست فقط چندفصلش رو تونستم ببینم.استادراهنما هم انتخاب کردم ولی فعلا جوابمو نمیدهکاش زودتر از شر این پایان نامه خلاص بشم. زلزله...

خسته و کوفته از سرکار اومدم اونم با سه ساعت تاخیرچون مدیرعامل پیشنهاد داد بریم کافه یه چیزی بخوریم.حقیقتا نه خوب بود نه بد چون حس خاصی نداشتم.اما کوفتم شد و الان نمیفهمم به چی متهم شدم و چراجواب چی رو از من میخوای. هیچی نمیدونم فقط میدونم من خستم. دلم خواب میخوادشاید خواب مرگمغزم دیگه واقعا نمیکشهمن تحمل ندارم مشکلات یکی دیگه رو هم به دوش بکشمو آخرش هم بشنوم که من پشتش نبودم و حتی باعث وبانی مشکلاتشم بودمدور میشم... زلزله...